عشاق ظهور

این جمعه هم گذشت

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن,حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده,که این جمعه هم گذشت...

مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

***

حالا برای لحظه ای آرام می شوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت



1- اعلان ظهور:اولین حادثه‏ای که بعد از ظهور امام زمان(ع) شکل می‏گیرد، اعلام ظهور امام زمان(ع) است. ظهور حضرت به وسیله منادی آسمانی اعلام می‏گردد، آن گاه حضرت در حالی که به کعبه تکیه داده است، با دعوت به حق، ظهور خود را اعلام می‏دارد. دعوت حضرت هم به منظور اعلام ظهور حضرت است و هم به منظور فراخوان عمومی جهت پذیرش حکومت جهانی صورت می‏گیرد. امام علی(ع) فرمود:"هنگامی که منادی از آسمان ندا می‏دهد:حق از آنِ آل محمد است و اگر طالب هدایت و سعادت هستید، به دامان آل محمد چنگ زنید، حضرت مهدی(عج) ظهور می‏کند".
2- رجعت و بازگشت برخی از مؤمنان صالح و پیامبران الهی مانند حضرت عیسی(ع) که در رکاب حضرت مهدی(عج) خواهند بود و در قیام و مبارزه او با ستمگران شرکت دارند.
3- مبارزات امام زمان(عج):یکی از حوادث مهم که بعد از ظهور امام زمان(ع) به وجود می‏آید، مبارزه امام با دشمنان و مخالفان ظهور است. برخی از افراد و گروه‏ها حکومت عدالت گستر امام زمان(ع) را بر نمی‏تابند و با حضرت به جنگ می‏پردازند. مخالفان امام را افراد و گروه‏های مختلف تشکیل می‏دهند و سیاست امام در برابر آن‏ها متفاوت است.
امام زمان(ع) نخست همگان را به دین و صلح فرا می‏خواند و با مدارا با آن‏ها رفتار می‏نماید.
امّا دشمنان دعوت امام را نادیده می‏گیرند و به جنگ با امام می‏پردازند. امام با بهره‏گیری از همه قدرت و امکانات، با دشمنان برخورد می‏کند، و جنگ سختی به وقوع می‏پیوندد. از جمله جنگ امام زمان(عج) با دجال و سفیانی.
4- پیروزی امام زمان(عج):در این درگیری‏ها سرانجام حضرت پیروز می‏شود. در برخی روایات از پیروزی امام بر شرق و غرب، جنوب و قبله گزارش شده است.
امام باقر(ع) فرمود:"حضرت قائم از ما است و فرمانروایی حضرت شرق و غرب را فرا می‏گیرد". از پیامبر اسلام(ص) گزارش شده است که حضرت مهدی(عج) لشکریانش را به سراسر زمین گسیل می‏دارد.
5- تشکیل حکومت جهانی و برچیده شدن مرزهای جغرافیایی:
امام مهدی(عج) حکومت جهانی تشکیل می‏دهد و مرزهای جغرافیایی را بر می‏چیند. این حکومت همان حکومت آرمانی موعود است که از آن در روایات گاهی به مدینه "فاضله" سخن گفته شده است. گاهی به جامعه مطلوب و گاهی به "دولت کریمه" یاد شده است.
حکومت جهانی امام زمان(ع) از مؤلّفه‏ها و شاخصه هایی برخوردار است که تحقق هر کدام از آن‏ها می‏تواند یکی از حوادث بعد از ظهور امام زمان(ع) محسوب شوند، از جمله:
أ) گسترش عدالت:
یکی از ویژگی‏های حکومت امام زمان(ع) عدالت است. عدالت عنصر گم شده‏ای است که همگان دنبال آن هستند. این گمشده در حکومت امام زمان تحقق پیدا می‏کند.
پیامبر اسلام فرمود:"یملاء الأرض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئتْ ظلماً و جوراً"؛امام زمان(ع) حکومت را به گونه‏ای سازماندهی می‏کند که دیگر واژه ستم از ذهن‏ها رخت بر می‏بندد و کسی به دیگری ظلم نمی‏کند؛
ب) گزینش کارگزاران شایسته:
طبیعی است که حکومت آرمانی امام زمان(ع) که رهبری آن را امام مصلح و پارسا بر عهده دارد، کارگزاران آن نیز از صالحان و پارسایان خواهند بود، از این رو در روایات آمده است که دولت امام زمان(ع) را برخی از پیامبران و جانشینان آنان و صالحان و از اصحاب پیامبر اسلام(ص) تشکیل می‏دهند. حضرت عیسی(ع) به امام زمان(ع) می‏گوید:"من به عنوان وزیر فرستاده شده‏ام؛ نه امیر و فرمانروا".
6- رشد آگاهی و دانش:
یکی از حوادث بسیار مهم رشد دانش و صنعت در عصر امام زمان(ع) است. دوره ظهور دوران گسترش علم و دانایی است و مدینه فاضله اسلامی "مدینة العلم" است. با آمدن آن منجی همان گونه که ظلم جای خود را به عدل و داد می‏دهد، دانایی و فرزانگی جایگزین جهل و نادانی می‏شود و جهان از نور عقل و دانش آکنده می‏گردد.
7- رشد عقل و خرد ورزی:در این دوره بشر به حاکمیت عقلانیت نایل می‏گردد.
در روایات آمده است که در عصر ظهور حضرت مهدی(عج) برکات خداوندی به بشر ارزانی داشته و دست رحمت ایزدی بر عقل‏های مردم کشیده می‏شود و مردم از نظر عقل و بصیرت در وضع بی مانندی قرار می‏گیرند.
8- رفاه اقتصادی و معیشتی:به فرموده پیامبر اسلام(ص) در دوره حضور حضرت مهدی(عج) مردم به نعمت هایی نایل می‏گردند که در هیچ زمانی سابقه ندارد. برای همگان برکات الهی از آسمان نازل می‏شود و زمین چیزی از روییدنی‏های خود را پنهان نمی‏کند.سطح رفاه زندگی در این دوره به حدّی است که طبق روایات رسیده از امام صادق(ع) در این دوره فقیری یافت نمی‏شود تا مردم زکات اموالشان را به او بدهند.
9- برقراری امنیت اجتماعی:در این دوره امنیت اجتماعی به نحو کامل برقرار می‏گردد. به گونه‏ای که اگر زنی به تنهایی بخواهد از عراق به شام مسافرت نماید، در مورد امنیتش هیچ ترس و دلهره‏ای ندارد.
10- رشد تربیتی و شکوفایی فرهنگی و اخلاقی:در این دوره افراد به رشد تربیتی و اخلاقی و جامعه به بالاترین درجه تعالی و شکوفایی نایل می‏گردند. امام علی(ع) فرمود:"چون قائم ما قیام کند، کینه‏ها از دل‏ها زدوده می‏شود". امام باقر(ع) فرمود:"هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند قوای فکری مردم را تعالی می‏بخشد و اخلاق آنان را به کمال می‏رساند".
در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده است که "در دوره ظهور، دوستی و یگانگی بین مؤمنان در نهایت خود قرار می‏گیرد، به گونه‏ای که هر کس نیازمند باشد، بدون هیچ ممانعتی از جیب دیگری پول بر می‏دارد (و دیگری هم از این کار راضی است".
برای اطلاع بیشتر در این مورد به کتاب عصر زندگی و چگونگی آینده انسان و اسلام، پژوهشی در انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج)، تألیف محمد حکیمی مراجعه نمایید.



)

 
 
به ماه رویت قسم که جانا

اگر که باشم گه ظهورت

و گر تنم را حصار قبرم، میان دستان خود فشارد

زمانه با داغ دوری تو

گدازد این قلب چاک چاکم

دوباره سر بر ره تو سایم

به جانب پرچم تو آیم

به حسرت روی تو بمیرم… و خون زخم‌های شکفته من

به پیش پایت چنین نگارد

تمام عمرم برای مهدی

شود وجودم فدای مهدی

سپاس گویم خدای مهدی

شنیدم آخر ندای مهدی….

تمام عمرم فدای مهدی

 

 

 

 



 

تصویر به اندازه 10% (504x366) کوچک شده است. برای دیدن تصویر در اندازه واقعی (560x406) روی این نوار کلیک کنید. برای باز شدن در پنجره جدید روی تصویر کلیک کنید.
[تصویر: masoomin.gif]


صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم

از درد گفته ایم  دوا را ندیده ایم

چشمان ما هر آنچه به جز یار دیده است

از بخت تیره وجه خدا را ندیده ایم

چرخیده ایم دور سر خویش تا کنون

اما مسیر پای شما را ندیده یم

خون دل است قسمت ما از فراق یار

از روزگار ما که مدارا ندیده ایم

از ذکر مانده ایم چو تسبیح پاره شد

وقتی سحر نسیم دعا را ندیده ایم

چندین محرم آمدو رفت و نیامدی

آقا بیا که کرب و بلا را ندیده ایم

 



مطالب درموردشمشیرذوالفقار

44

منابع اسلامی در این باب سخنهای گوناگون گفته اند . به روایت سدی از مفسران بزرگ و معتبر اهل سنت در تفسیر آیه « و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس ، حضرت آدم وقتی از بهشت بیرون آمد ، ذوالفقار را كه از برگ اس بهشتی ساخته شده بود با خود به این دنیا آورد و با آن با دشمنان ( جن و شیاطین ) می جنگید . پس از او به ترتیب به پیامبران بعد رسید تا سرانجام به پیامبر اسلام (ص) رسید و آن حضرت آن را به علی (ع) داد ( مناقب ، ج 3 ، ص 339 ، نقل از تفسیر سدی ) .
به گزارش دیگر ، روز جنگ احد امام علی (ع) سخت جنگید تا آنكه شمشیرش شكست و نزد پیامبر (ص) آمد و شمشیر خواست . ( مناقب ، ج 3 ، ص 339 ؛ علل الشرایع ، جزء 1 ، ص 7 ) ، نیز گویند : بتی آهنین در یمن بود كه علی (ع) آن را شكست و بفرمود تا از آن ، دو شمشیر ساختند . یكی از آن دو ذوالفقار بود . ( مناقب ، ج 3 ، ص 339 )
همچنین گویند هنگامی كه بلقیس به دیدن سلیمان رفت ، شش شمشیر از جمله ذوالفقار را برایش به هدیه برد . سرانجام به دست عاص بن منبه رسید و او كه در پیكار بدر ، در سپاه مشركان بود ، كشته شد و شمشیرش به دست پیامبر (ص) و دست آخر به دست علی (ع) رسید ( مناقب ، ج 3 ، ص 315، پاورقی ).
نیز گویند حجاج بن علاطه یكی از مردم مكه آن را به پیامبر (ص) هدیه داد و آن حضرت آن را روز احد به علی (ع) بخشید ( تاج العروس ، ج 7 ، ص 357، ماده فقره )
نیز گویند برگ نخلی در دست پیامبر (ص) بود ، وقتی علی (ع) شمشیر خواست ، پیامبر (ص) بر آن برگ نخل دمید و به قدرت خدا شمشیری شد كه بعدا ذوالفقار نام گرفت . ( مناقب ، ج 3 ، ص 339 ).
همچنین گویند به سال هشتم هجری كه پیامبر (ص) برای فتح مكه می رفت در میان راه علی (ع) را فرستاد تا بت و بتخانه منات را ویران كند . آن حضرت در خزانه منات دو شمشیر به نام رسوب و مخذم یافت كه « حارث بن ابی شمر شاه غسانی شام » به منات هدیه كرده بود و علی (ع) آن دو شمشیر را نزد پیامبر (ص) برد و آن حضرت شمشیرها را به علی (ع) بخشید ؛ ذوالفقار یكی از آن دو بود ( طبری ، تاریخ ، ج 3 ، ص 17 ؛ اصنام كلبی ، ص 14 ـ 15 ؛ معجم البلدان ، ج 5 ، ص 205 ) این خبر درست نیست ، زیرا در جنگ احد به سال سوم هجرت ذوالفقار در دست علی (ع) بود و با آن می جنگید . ( سیره ابن هشام ، جلد 3 ، ص 4 ـ 77 ) .
همچنین گویند كه علی (ع) در سال نهم هجرت بت فلس را شكست و بتخانه اش را ویران كرد و دو شمشیر رسوب و مخذم را ( كه یكی از آن دو ذوالفقار بود ) در آنجا یافت و آنها را به پیامبر (ص) داد و سپس پیامبر (ص) آنها را به علی (ع) بخشید . این خبر نیز به دلیل اینكه ذوالفقار در سال 3 هجری دست علی (ع) بود ، درست نیست . همچنین گویند به پیكار بدر به سال دوم هجرت عاص بن منبه و پدر و عمویش كه از سران مشرك بود كشته شدند . علی (ع) عاص بن منبه را كشت و شمشیرش ، ذوالفقار را به پیامبر (ص) داد . سال بعد در جنگ احد هنگامی كه از شدت جنگ شمشیر علی (ع) شكست و از پیامبر (ص) شمشیر خواست ، پیامبر اكرم (ص) در گرماگرم پیكار احد به علی (ع)داد و علی (ع) شجاعانه از پیامبر (ص) دفاع كرد و دشمن را عقب راند . در این هنگام ندایی شنیده شد كه می گفت « لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار » پیامبر (ص) فرمود : ‹‹ این صدای جبرئیل است ››.
در میان همه گزارشها مورخان روی گزارش اخیر بیشتر تأكید كرده اند . به نظر این جانب با آنكه بیشتر گزارشها احتمال صحت دارد ، ولی گزارش آخری معقول تر و منطقی تر است ، ( نیز نگاه كنید به : مناقب سلیمان كوفی ، ص 495 ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 7 ، ص 219 ؛ تاریخ ابن الوردی ، ج 1 ، ص 132 ؛ تاریخ طبری ، ج 3 ، ص 184 و تاریخ یعقوبی ، ج 3 ، ص 184 و تاریخ یعقوبی زندگی امام علی (ع) و … )



-_-آثاردعای فرج-_-

روایات مختلفی به بیان آثارفوائدویژگی هایی که بردعاکردن برای تعجیل فرج مترتب است،پرداخته است که به پاره ای ازآن ها اشاره می کنیم:

1-فرمایش حضرت ولی(عج)بسیاردعاکنیدبرای تعجیل فرج که فرج  شماست درآن است.

2-این دعاسبب زیادشدن نعمت ها است.

3-اظهارمحبت قلبی است.

4-نشانه انتظاراست.

5-زنده کردن امرائمه اطهار(ع)است.

6-مایۀ ناراحتی شیطان لعین است.

7-نجات یافتن فتنه های آخرالزمان است.

8-حضرت صاحب الزمان(ع)درحق اودعامی کند.

9-شفاعت ان حضرت درقیامت شامل حال اومی شود.

10-شفاعت پیغمبر(ص)ان شاءالله شامل حالش ی شود.

11-سبب تشرف به دیدارآن حضرت دربیداری یاخواب می شود.ان شاءالله

12-فرج مولای ماحضرت صاحب الزمان(ع)زودترواقع می شود.

13-وفای عهدوپیمان خداوندی.

14-سبب طولانی شدن عمراست.ان شاءالله

15-هنگام مرگ اومژده می رسدوبا او به نرمی رفتارمی شود.

16-دعای پیغمبر(ص)شامل حالش می گردد.

17-پاداش خونخواهی حضرت ای اباعبداالله حسین(ع)رادارد.

18-شایستگی دریافت احادیث ائمۀ اطهار(ع)را می یابد.

19-دعای امیرالمومنین(ع)درروز قیامت،شاملش می گردد.

20-مایۀ خراش روی ابلیس ومجروح شدت اواست.

21-روزقیامت هدیه های ویژه ای دریافت می دارد.

22-مجلسی که دران برای حضرت قائم-عجل الله فرجه-دعاشود،محل حضور فرشتگان می گردد.

23-مایۀ خرسندی خداوندعزوجل ی شود.

24-این دعاخوشایندترین اعمال نزدخداونداست.

25-ازکسانی خواهد بودکه خداونددربهشت به حکومت می دهد.ان شاءالله

26-این دعادرعالم برزخ وقیامت مونس مهربانی خواهد.

27-دعای هنگام غیبت بهترازدعای هنگام ظهورامام(ع)است.

28-این دعا ثواب کسی که باپیغمبر(ص)شهیدشده رادارد.

29-ثواب کسی که زیرپرچم حضرت قائم(ع)شهید شده دارد.

30-ثوا باحسان به مولای ماحضرت صاحب الزمان-عجل الله فرجه-رادارد.

31-به بالاترین درجات شهدای روزقیامت نائل می شود.

32-ورستگاری به سبب شفاعت فاطمۀ زهرا(س)رادرپی دارد



میگویند جمعه می آید ...

آری ، روزی که بازار تعلقات دنیا را تعطیل کنیم!

 

او خواهد آمد .

 

 



تودلم یه دنیاحرفه که میخوام بگم براتون..توبگوبه من کجایی..تاببوسم خاک پاتون..آقاجون دلم گرفته مثل آسمون پاییز...میدونم مرغ دل من دوباره کرده هواتو..

آقاجون: باخودم یه نذری کردم که اگرتوروببینم باهمون نگاه اول..جونم وبدم براتون.

گــــــــــــــل زهــــــــــــــــــرا

چه خوبه خونۀ قلبم بشه جای توهمیشه.هک کنی روی صفحۀ دل نقش روی دلرباتو..چی بشه یه بارشبونه ردشی ازکوچه قلبم..روی ماهتوببینم یاکه بشنوم صداتو..

آقا....

ماروهم یه نیمه یک شب تونمازشب دعــــــــــاکن....

تاصبابرام بیاره صداوسوزدعـــــــــاتو..

بیاتابرات بمیرم که به عشق تواسیرم الهی..به جون بگیرم همۀ دردوبلاتو

بیاتادورت بگیرم حالاکه اسیردردم..

بیــــــــــــــاای یوســــــــف زهـــــرا ببوسم شال عزاتو..

گفتی پرخون چشمات ازغم داغ شقایق،الهی من بمیرم نبینم خون چشماتو...

قربون چشمات آقـــــــــا

میمیرم برات آقـــــــــــــــــــــاجـــانم



زندگی نامه پیامبر(ص)

10


نام: محمد بن عبد الله

 

 

حضرت محمد (ص) در تورات و برخى كتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.

 

 



كنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.

 

 

 

القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، كریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذكّر، یس، طه‏ و...

 

 



منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حكومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

 

 

 

تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.

 

 

عام الفیل، همان سالى است كه ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مكه یورش آورد تا خانه خدا (كعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مكه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاكت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

 

 

 

محل تولد حضرت محمد (ص): مكه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى).

 

 

 

نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالك بن نضر (قریش) بن كنانة بن خزیمة بن مدركة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

 

 


حضرت محمد (ص) روایت شده است كه هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در كتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است كه فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

 

 

 

مادر حضرت محمد (ص): آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

 



این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، كم‏ نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى كرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى كه به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مكانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

 

 

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، كفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى كند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار كرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى كرد.

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، كه در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، كه رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص)  علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.

 

 



همسران حضرت محمد (ص):

 


1. خدیجه بنت خویلد.


2. سوده بنت زمعه.


3. عایشه بنت ابى بكر.


4. امّ شریك بنت دودان.


5. حفصه بنت عمر.


6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.


7. امّ سلمه بنت عاتكه.


8. زینب بنت جحش.


9. زینب بنت خزیمه.


10. میمونه بنت حارث.


11. جویریه بنت حارث.


12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

 

 


نخستین زنى كه افتخار همسرى حضرت محمد (ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود.

 

 

خدیجه كبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اكرم(ص) در اظهار رسالتش كرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. حضرت محمد (ص) به احترام خدیجه كبرى (س) تا هنگامى كه وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نكرد. همو بود كه دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، كه سران شرك و كفر متوجه آن حضرت مى‏كردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى می‏داد.

 



خدیجه كبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى كه در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اكرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اكرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».

 



حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول‏ خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیكى یاد می‏كرد.

 



از عایشه، سومین حضرت محمد (ص)، روایت شده است:

 



«كانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَكادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْكُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَكَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَكَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ كانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَكَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

 

 

حضرت محمد (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمی‏رفت مگر این كه یادى از خدیجه مى‏كرد و از او به نیكى نام مى‏برد. یك روز كه حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد كرده و خوبى‏هاى او را بیان میكرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یك پیرزن بیشتر بود و حال آن كه خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اكرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى كه موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حركت درآمد.

 

 

 

  زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 



فرزندان حضرت محمد (ص):

 


الف) پسران ان حضرت محمد (ص):

 


1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اكرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.

 


2. عبدالله. این كودك چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.

 


3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.

 


عبدالله و قاسم از خدیجه كبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین كودكى از دنیا رفتند.

 

 

 

ب) دختران حضرت محمد (ص):

 

 

1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام كلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).



دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى كه از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مكرّمه، افتخار بانوان عالم، بلكه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تكریم فرشتگان عرشى است. همو است كه مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.

 

 



گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه كبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.

 

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

 

آغاز بعثت حضرت محمد (ص):

 

 


محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر با عالم واقع . روح بزرگش برای پذیرش وحی - کم کم - آماده می شد .

 

 

درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد . سن محمد ( ص ) در این هنگام چهل سال بود . در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست این آیات را بخواند : " اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی  علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم " . یعنی : بخوان به نام پروردگارت که آفرید . او انسان را از خون بسته آفرید . بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است . خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست .

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد,زندگینامه حضرت محمد,بیوگرافی حضرت محمد,حضرت محمد

 

 

 

 

 

زندگی نامه حضرت محمد (ص)

 

 

 

حضرت محمد (ص) - از آنجا که امی و درس ناخوانده بود - گفت : من توانایی  خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که " لوح " را بخواند . اما همان جواب را شنید - در دفعه سوم - محمد ( ص ) احساس کرد می تواند " لوحی " را که در دست جبرئیل است بخواند . این آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .

 

 

جبرئیل مأموریت خود را انجام داد و محمد ( ص ) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت . سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت . خدیجه دانست که مأموریت بزرگ " محمد " آغاز شده است . او را دلداری و دلگرمی داد و گفت : " بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی " . سپس محمد ( ص ) گفت : " مرابپوشان " خدیجه او را پوشاند .

 

حضرت محمد (ص) اندکی به خواب رفت . خدیجه نزد " ورقة بن نوفل " عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمد ( ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت : آنچه برای محمد ( ص ) پیش آمده است آغاز پیغمبری  است و " ناموس بزرگ " رسالت بر او فرود می آید . خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت .

 

 

 

معراج حضرت محمد (ص):

 


پیش از هجرت به مدینه که در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد، دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد که به ذکر مختصری از آن می پردازیم : در سال دهم بعثت "معراج " پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن سفری بود که به امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب فضا پیمایی به نام "براق " انجام شد.

 

 

حضرت محمد (ص) این سفر با شکوه را از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کرد و با همان مرکب به سوی بیت المقدس یا مسجد اقصی روانه شد، و از بیت اللحم که زادگاه حضرت مسیح است و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.

 

 

سپس سفر آسمانی خود را آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید به عمل آورد، و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شد و به "سدرة المنتهی " رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. سپس از همان راهی  که آمده بود به زادگاه خود "مکه " بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه "ام هانی " پائین آمد.

 

 

به عقیده شیعه این سفر جسمانی بوده است نه روحانی چنانکه بعضی  گفته اند. در قرآن کریم در سوره "اسرا" از این سفر با شکوه بدین صورت یاد شده است : "منزه است خدایی که شبانگاه بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد اقصی که اطراف آن را برکت داده است سیر داد، تا آیتهای  خویش را به او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست ". در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده است که امت پیامبر خاتم (ص ) هر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند، که نماز معراج روحانی مومن است .

 

 


اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):

 



پیامبر اسلام(ص) چه در مكّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود كه برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره می‏شود:

 



1. على بن ابى‏طالب(ع).


2. ابوطالب بن عبد المطلب.


3. حمزة بن عبدالمطلب.


4. جعفربن ابى‏طالب.


5. عباس بن عبدالمطلب.


6. عبداللّه بن عباس.


7. فضل بن عباس.


8. معاذبن جبل.


9. سلمان فارسى.


10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).


11. مقداد بن اسود.


12. بلال حبشى.


13. مصعب بن عمیر.


14. زبیر بن عوام.


15. سعد بن ابى وقاص.


16. ابو دجانه.


17. سهل بن حنیف.


18. سعد بن معاذ.


19. سعد بن عباده.


20. محمد بن مسلمه.


21. زید بن ارقم.


22. ابو ایوب انصارى.


23. جابر بن عبدالله انصارى.


24. حذیفة بن یمان عنسى.


25. خالد بن سعید اموى.


26. خزیمة بن ثابت انصارى.


27. زید بن حارثه.


28. عبدالله بن مسعود.


29. عمار بن یاسر.


30. قیس بن عاصم.


31. مالك بن نویره.


32. ابوبكر بن ابى قحافه.


33. عثمان بن عفان.


34. عبدالله بن رواحه.


35. عمر بن خطّاب.


36. طلحة بن عبیدالله.


37. عثمان بن مظعون.


38. ابو موسى اشعرى.


39. عاصم بن ثابت.


40. عبدالرحمن بن عوف.


41. ابوعبیده جراح.


42. ابو سلمه.


43. ارقم بن ابى ارقم.


44. قدامة بن مظعون.


45. عبدالله بن مظعون.


46. عبیدة بن حارث.


47. سعید بن زید.


48. خَبّاب بن اَرَت.


49. بریده اسلمى.


50. عثمان بن حنیف.


51. ابو هیثم تیهان.


52. ابىّ بن كعب.

 

 

 

تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):

 

 

دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اكثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى كه زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است كه پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

 

 

 

محل دفن حضرت محمد (ص):

 

 

مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى كنونى) در همان خانه‏اى كه وفات یافته بود. هم اكنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد



 تصاویر مذهبی مخصوص محرم



نشانه های ظهور امام زمان (عج)

54

نوشته زیر مجموعه ای از نشانه های بسیار در نزدیک بودن ظهور حضرت حجه ابن الحسن العسگری را مورد بررسی قرار داده است انشاالله که دیدگان همه منتظران به نواده پاک رسول (ص) روشن گردد این مطالب برگزیده ای از سایتهای مختلف و منابع مهدویت است.

ـ بشارت آیه الله العظمی بهجت : اشاره مستقیم و بشارت صریح آیه الله العظمی بهجت در جمعی در مورد نزدیکی ظهور امام زمان (عج) که فرمودند : “ تا کنون به جوانان بشارت می دادید که منتظر باشید ظهور مولایتان را خواهید دید اینک ( ظهور آنقدر نزدیک شده است که ) به سالخوردگان و پیران هم بشارت دهید که ظهور را خواهید دید . ” بسیاری از منتظران و شیفتگان ولی عصر (عج) را سرشار از شور و شوق ظهور نموده است و برای آنها دلیلی محکم و برهانی قاطع در یقین به نزدیکی ظهور ایجاد کرده است .

ـ امیر عبدالله در عربستان : یکی دیگر از نشانه های ظهور قتل فرمانروای عربستان بنام عبدالله می باشد که در ماه ذی الحجه روی خواهد داد . امام صادق در این زمینه می فرماید : هرکس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم … همچنین از آن حضرت روایت شده است که : زمانیکه مردم در سرزمین عربستان در حال وقوف می باشند سواری با شتر سبک سیر به آنجا وارد می شود و مرگ خلیفه را خبر می دهد و با مرگ او فرج آل محمد و گشایش کار تمام مردم فرا می رسد . بحار ۵۲ ص ۲۱۰ و ۲۴۰ و در شرایط کنونی بر آگاهان از شرایط سیاسی – اجتماعی پوشیده نیست که هر چند فرمانروای ظاهری عربستان ملک فهد است اما کسالت و بیماری و عدم توانایی او ولیعهدش یعنی امیر عبدالله را در عمل همه کاره عربستان قرار داده است و اکنون چندین سال است که از ملک فهد در عرصه سیاسی خبر چندانی نیست اما امیر عبدالله بعنوان فردی مطرح در جهان عرب و اسلام است .

سفیانی در آستانه کودتا : امام محمد باقر (ع) : سفیانی و حضرت قائم در یک سال قیام می کنند . ( بحارالانوار ج ۵۲ ص ۲۴۰) یکی از علامات حتمیه ظهور قیام فردی به نام سفیانی که همزمان با سید خراسانی در ماه رجب در سوریه کودتا نموده و چند کشور همسایه را فتح و سپس به سمت عراق پیشروی می نماید و لشگری برای دستگیری امام زمان (عج) به سوی مکه روانه می سازد که این لشگر در بین مکه و مدینه به زمین فرو می روند و نابود می شوند و … تعدادی از بزرگان در سوریه سفیانی را دیده و ( با همان ) اوصافی که در روایات ذکر شده است او را شناخته اند که با برخی مانند عالم فاضل و متعبد استاد بهلول مصاحبه شده و شرح دیدار به صورت مکتوب و نوار ویدئویی مستند و مکتوب موجود است ( کتاب آیا ظهور نزدیک است؟ و نوار ویدئویی در واحد فرهنگی گل یاس) و برخی دیدارها مانند دیدار امام موسی صدر و شهید چمران نقلی و غیر مستند می باشد . در دیدار استاد بهلول که حدودا ۱۰ سال پیش انجام گرفته است سفیانی با همان ظاهر کریه که در روایات ذکر شده و جزء فرماندهان ارتش سوریه و فردی جاه طلب و میانسال ذکر گردیده است … با شدت گرفتن فتنه ها و درگیری ها در منطقه خاور میانه و عراق و لبنان و فلسطین و تحت فشار بودن یهودیان غاصب هر لحظه برای کودتای سفیانی که به نفع صهیونیستها و علیه کشورهای مسلمان صورت می گیرد شرایط فراهم تر می گردد

ـ آغاز مرحله ای که در آن عراق کانون تحولات است : سرزمین عراق در عصر ظهور بر طبق روایات معتبر کانون تحولات بسیار مهمی است و منشا معبر و محل برخورد اکثر قیامهای دوران ظهور است . شیصبانی حاکم ستمگر عراق ( صدام ) در نزدیکی ظهور از این مکان جنگ را آغاز می کند . سفیانی بعد از کودتا در سوریه سرزمین عراق را فتح می کند . سید خراسانی بعد از قیام به سوی عراق حرکت می کند و امام زمان (عج ) نیز بعد از قیام در مکه به سمت عراق پیش می رود و سرانجام پس از پیروزی نهایی مرکز حکومت خود را در کوفه قرار می دهد . در شرایط فعلی نیز لحظه به لحظه عراق به سمت تحولات عظیم و مهم پیش می رود و آنگونه که از روایات ذکر شده است در حال تبدیل شدن به مرکز تحولات جهانی در عصر ظهور می باشد . امام علی در مورد تحولات و فتح عراق در زمان ظهور می فرماید : … قلعه ها را بگشایند عراق را فتح کنند هر اختلافی را با خونریزی پاسخ گویند در چنین زمانی ظهور صاحب الزمان (عج) را انتظار کشید … حوادث جانکاه و کمرشکنی روی دهد شکافنده ها ( موشک ها ) بشکافند تیزپروازان( هواپیماها) به پرواز درآیند … عراق را فتح کنند هر اختلافی را با خونریزی پاسخ گویند ( بشاره الاسلام ص۷۴) حضرت در اشاره به خروج سفیانی در نهج البلاغه می فرمایند: ۱٫ گویا او را می بینم که در شام فریاد برداشته و با پرچم هایش در حول و حوش کوفه می گردد و به اهل کوفه همچون شتر سرکش رو می آورد زمین را از سرهای بریده فرش می کند دهانش گشوده قدمش در زمین سنگین جولانش گسترده و هیبتش عظیم است. به خدا قسم شما را در این طرف و آن طرف زمین پراکنده می کند تا از شما جز به مانند باقی مانده سرمه در چشم باقی نماند این برنامه ادامه دارد تا عرب بر سر عقل آید (نهج البلاغه خطبه ۱۳۸) در نامه امام زمان به شیخ مفید (ره ):…گروههایی منحرف از اسلام بر عراق تسلط یابند و با کردارهای زشت خود موجب کمبود ارزاق (محاصره اقتصادی) در عراق می شوند.سپس با هلاکت طاغوتی از طواغیت(صدام)این فاجعه بر طرف می شود… (بحارالانوار ج ۵۳ ص ۱۷۵) اوضاع فعلی عراق نشان می دهد که ما چقدر به ظهور نزدیک شده ایم

ـ فراگیر شدن فساد و فحشا و ظلم : یکی دیگر از نشانه هایی که برای ظهور در روایات ذکر گردیده است فراگیر شدن انواع فساد و فحشا در جوامع انسانی می باشد که در روایات بعنوان علائم غیر حتمیه وارد شده است . رواج انواع فساد جنسی(زنا، همجنسگرایی،برهنگی و …) فساد اقتصادی (ربا،رشوه،گرانفروشی و…) فساد حکومتی(وضعیت فعلی حکومت در تمام جهان) فساد اجتماعی ( فروپاشی بنیان خانواده ها ، اعتیاد و ناهنجاری های اجتماعی و …) در اوضاع کنونی دقیقا منطبق بر فرمایشات روایات و احادیث عصر ظهور می باشد . پوشش ۳۵۰ کانال فاسد ماهواره که اکثر آنها زشت ترین و فجیع ترین صحنه ها را به راحتی نمایش می دهند و تمام اقشار بخصوص جوانان و نوجوانان را در سراسر جهان تحت تاثیر خود دارند و سایتهای مبتذل اینترنت و سی دی ها و فیلمهای مبتذل و فجیع که در سراسر جهان فراگیر شده اند ( حتی در ایران ) و …

و سایر نشانه ها به اجمال : به بن بست رسیدن تمام نظریه ها برای سعادت انسان ، رویکرد جهان به معنویت ، شدت یافتن بلاها ، فتنه ها و مشکلات ، پیش بینی ائمه اطهار در مورد شهر مقدس قم و وقوع انقلاب اسلامی و اتصال آن به انقلاب جهانی امام زمان(عج) ، شدت یافتن دو جریان حق و باطل، شدت یافتن انتظار در ادیان مختلف و فراگیر شدن نام و یاد مهدی (فراگیر شدن دعای ندبه در سراسر کشور و در هر کوی و برزن ، اقبال و روی آوردن عموم مردم علی الخصوص جوانان به اماکن متبرک به نام امام زمان (عج) خصوصا جمکران بعنوان پایگاه اصلی منتظران و عاشقان ، بحث روز شدن مساله ظهور و امام زمان (عج) در بین مردم ،افزایش قابل توجه رویکرد به مساله مهدویت و ظهور در بین مطبوعات ، صدا و سیما ، سخنرانی ها و … و اقبال به این مساله در حوزه و دانشگاه و در بین فرهیختگان و نخبگان) و ……….

نقل قولی از آیت الله بهجت از زبان آیت الله ناصری پیرامون نزدیک بودن فرج امام زمان عج

از یکی از نزدیکان آقای بهجت سوالی پرسیدند مبنی بر اینکه آیا بشارت بسیار نزدیک بودن ظهور توسط آیت الله بهجت، نوعی وقت تعیین کردن است؟ و ایشان جواب دادند :

خیر، این حقیر خودم در محضر حضرت آیت الله بهجت رسیدم که بعد ازظهر یکی از روزهای تابستان بود و از ایشون سوال کردم که مطالبی رو از شما نقل می‌کنند، فرمودند چه مطالبی را؟ عرض کردم پیرامون بحث ظهور، فرمود چه نقل می‌کنند؟ (این را اولین باره دارم رسمی عرض می‌کنم).

گفتم نسبت به نزدیکی ظهور از شما مطالبی رو نقل می کنند فرمودند که ظهور بسیار نزدیکه مجددا تاکید فرمودند بسیار بسیار نزدیکه عرض کردم خیلی از علائم و وقایع رخ نداده، فرمودند که برای خداوند سبحان، خداوند متعال کاری ندارد که همه علائم و واقایع رو در یک شب جمع بکند و راه رو برای ظهور حجتش حجت حق فراهم آورد و هموار کند.

این به معنای تعیین زمان ظهور نبوده، اشاره به نزدیکی ظهور است و تعیین وقت نشده، آنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا ..

الله اعلم



شماره حرم امام رضا(ع)

این شماره حرم امام رضا که میتونید با امام رضا درد و دل کنید.

05112003334



70گناه زبان

59

در روایت آمده بیشترین افرادی که به جهنم می روند به خاطر زبانشان است. هفتاد گناه پای زبان می نویسند. این هفتاد گناه چیست ؟

خداوند در قرآن کریم به نعمت زبان اشاره فرموده و می فرماید: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خلق الانسان عَلَّمَهُ الْبَیانَ»1

زبان عمده ترین وسیله ای است که مردم به کمک آن با یکدیگر ارتباط فکری برقرار می کنند و ایجاد تفاهم و انتقال مفاهیم از طریق زبان صورت می گیرد. در یک جمله زبان ملاک ارزش و معرف شخصیت انسان و ترازوی عقل اوست.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «المرءُ مخبوء تحت لسانه؛2 شخصیت هر کس در پی زبان اوست» زبان با تمام فوائدی که برایش ذکر می شود مفاسد و آفاتی نیز دارد که باید آنها را شناخت تا با کنترل زبان، از ابتلاء به آن آفات پیشگیری و اجتناب ورزید.

در قرآن کریم آمده است: ای کسانی که ایمان آورده اید نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نباید زنانی زنان دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند.از یکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقبهای زشت مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.»3

خداوند در آیه دیگر می فرماید: وای بر هر بدگوی عیبجویی.« وَیْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ.» 4

 

راه نجات در چیست ؟

در روایتی داریم که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که متعهد شود محافظت آنچه میان دو فک اوست که زبان باشد، و آنچه میان دو پای اوست، من از برای او بهشت را متعهد می شوم.»5

شخصی به آن حضرت عرض کرد که: راه نجات چیست؟ فرمود: زبان خود را نگاه دار.6 و دیگری عرض کرد که: از چه چیز بیشتر بر من ترسیده شود؟ زبان او را گرفت و فرمود: این و فرمود بیشتر چیزی که مردمان را داخل جهنم می کند زبان است و شهوت.7

حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:«به خدا سوگند، باور نمی کنم بنده ای زبانش را حفظ نکند تقوائی سودمند به دست آورد.»8

پیامبر اکرم می فرماید: «بیشترین مردم به خاطر گناه و آفت زبان به جهنم می روند.» که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.9

در روایتی داریم که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که متعهد شود محافظت آنچه میان دو فک اوست که زبان باشد، و آنچه میان دو پای اوست، من از برای او بهشت را متعهد می شوم»

 

گناهان زبان :

1. غیبت. 2. نمیمه. 3. دروغ. 4. دو زبانی. 5. بهتان و افتراء. 6. قذف. 7. افشاء اسرار مؤمن. 8. دشنام 9. لعن و نفرین. 10. طعن و شماتت. 11. سُخریه و استهزاء. 12. مدح. 13. اظهار غضب. 14. غنا. 15. کثرت مزاح و خنده. 16. مراء و جدال. 17. خصومت.18. سؤال عوام از امور مشکله. 19. تکلم بدون علم. 20. تکلم بی فایده. 21. منکر خدا شدن. 22. غیر خدا را پرستش کردن. 23. دروغ بستن به خدا. 24. تکذیب آیات خدا. 25. کفران نعمت. 26. از خدا شکوه کردن. 27.

اظهار ناامیدی کردن از خداوند. 28. به خداوند دشنام دادن. 29. نسبت فرزند به خدا دادن. 30. نسبت بی عدالتی به خدا. 31. ادعای خدائی کردن. 32. از خدا درخواست بیجا کردن. 33. دعای خیر برای ستمگران. 34. نفرین کردن. 35. چون و چرا کردن در کار خدا. 36. خدا را متهم کردن که به قتل امام حسین راضی بوده. 37. با دشمنان خدا اظهار دوستی کردن. 38. منکر رسالت پیامبر شدن. 39. پیامبر را مجنون خواندن. 40. اسرار امامان معصوم را فاش کردن. 41. از سخن امام عیب گرفتن. 42. برای ظهور امام زمان وقت تعیین کردن. 43. ادعای امامت کردن. 44. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال دانستن. 45. احکام را با قیاس سنجیدن. 46. به ناحق شهادت دادن. 47. تفسیر به رأی کردن قرآن. 48. مؤمن را خوار کردن. 49. فاسق را عزیز شمردن. 50. مؤمن را ترساندن. 51. اظهار فقر و تنگدستی کردن. 52. راز خود را به دیگران گفتن. 53. به پدر و مادر اُف گفتن. 54. عیبجوئی کردن. 55. نسبت زنا به کسی دادن. 56. خلافکار را تشویق کردن. 57. مؤمنان را با القاب زشت خواندن. 59. به مال و منال دیگران غبطه خوردن. 60. وعدة دروغ دادن. 61. صفات نیک زنان را به نامحرمان گفتن. 62. با زن نامحرم شوخی کردن. 63. فال بد زدن. 64. عذرتراشی برای ظلم ظالمان. 65. سخن برادر مسلمان خود را قطع کردن. 66. پیشگویی و کهانت. 67. منّت کشیدن. 68. با خواندن قرآن کسب روزی کردن. 69. امر سلاطین را امر خدا دانستن. 70. در کیفیت خدا سخن گفتن.



داستان قشنگ شیطان ونمازگذار


مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند.

لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد،

خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.

مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و

در همان نقطه مجدداً زمین خورد!

او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش

را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.

مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))،

از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.

مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد

ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست

در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.

مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.

مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.

مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.

شیطان در ادامه توضیح می دهد:

((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.))

وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید،

خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم

و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید.

به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر

باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.

بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.



 

68

 

اگه یه خودکار داشتی که فقط اندازه ی نوشتن یک جمله جوهر داشت باهاش چی مینوشتی؟ خدایا دوست دارم
 
 
نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم
 
 
نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد 
 
 
احترام، همان عشق است در تنپوشی ساده
 
 
کعبه را گفتم تو از خاکی منم خاک، چرا باید به دور تو بگردم ؟ ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی، برو با دل بیا، تا من بگردم
 
 
آدمها چه راحت با جابجایی یک نقطه از خدا جدا میشوند
 
 
هیچ انسانی دوست ندارد بمیرد ، اما همه آنها دوست دارند به بهشت بروند، اما ای انسانها، برای رفتن به بهشت ، اول باید مرد
 
 
خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر بسیار است تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست؟
 
بیهوده متاز که مقصد خاک است
 
 
خدایا ، من در کلبه فقیرانه خود چیزی دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری!
 
من تویی دارم ولی تو خودی نداری



گینامه حضرت مهدی(ع)


ولادت
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256هجری بود پس از اینكه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسكری ( ع ) رسید ، كم كم در بین فرمانروایان و دستگاه حكومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود كه در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسكری ( ع ) فرزندی  تولد خواهد یافت كه تخت و كاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد كرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی كه بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گفته شده و به گوش زمامداران رسیده بود   در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی  ، هشتمین خلیفه عباسی   ، كه حكومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مركز حكومت عباسی   قرار داد این اندیشه - كه ظهور مصلحی پایه های حكومت ستمكاران را متزلزل می نماید و باید از تولد نوزادان جلوگیری كرد ، و حتی مادران بیگناه را كشت ، و یا قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین كرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش كنند ، غافل از آنكه ، خداوند نور خود را تمام و كامل می كند ، اگر چه كافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارك قدم حضرت امام حسن عسكری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای   شگفت انگیز و معجزه آسا تكرار شد   امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حكومت به سر می برد به هنگامی كه ولادت ، این اختر تابناك ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیك گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری كنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای  نهاد ، او را از میان بردارند   بدین علت بود كه چگونگی احوال مهدی   ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیكان ، یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسكری ( ع ) كسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی  را گاه بگاه می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی.

شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده كردند
در مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی  كه پدر بزرگوارش حیات داشت ، شیعیان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع) می رسیدند   از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنمایاند تا او را بشناسند ، و امام چنان كرد   آنان پسری را دیدند كه بیرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبیه به پدر خویش . امام عسكری فرمود : " پس از من ، این پسر امام شماست ، و خلیفه من است در میان شما ، امراو را اطاعت كنید ، از گرد رهبری او پراكنده نگردید ، كه هلاك می شوید و دینتان تباه می گردد . این را هم بدانید كه شما او را پس از امروز نخواهید دید ، تا اینكه زمانی دراز بگذرد . بنابراین از نایب او ، عثمان بن سعید ، اطاعت كنید " . و بدین گونه ، امام یازدهم ، ضمن تصریح به واقع شدن غیبت كبری ، امام مهدی را به جماعت شیعیان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولایت را اعلام داشت .یكی  از متفكران و فیلسوفان قرن سوم هجری كه به حضور امام رسیده است ، ابو سهل نوبختی می باشد باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان می زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسكری   در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری دیده از جهان فرو بست . در این روز بنا به سنت اسلامی ، می بایست حضرت مهدی بر پیكر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام كنند ، و یا بد خواهان آن را از مسیر اصلی منحرف كنند ، و وراثت معنوی  و رسالت اسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند . بدین سان ، مردم دیدند كودكی همچون خورشید تابان با شكوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد ، و جعفر كذاب عموی خود را كه آماده نماز گزاردن بر پیكر امام بود به كناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد


ضرورت غیبت آخرین امام
 بیرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد كارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسكری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بیشتر جستند كمتر یافتند ، و در چنین شرایطی بود كه برای بقای   حجت حق تعالی ، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن " خلیفه خدا درزمین " نبود ، زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان . پس مشیت و حكمت الهی  بر این تعلق گرفت كه حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی  كوتاه گردد ، و واسطه فیوضات ربانی ، بر اهل زمین سالم ماند . بدین صورت حجت خدا ، هر چند آشكار نیست ، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش می باشد . ضمنا این كیفر كردار امت اسلامی است كه نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیر المؤمنین علی   ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلكه به آزار و قتل آنان نیز اقدام كرد ، و لزوم نهان زیستی آخرین امام را برای حفظ جانش سبب شد در این باب سخن بسیار است و مجال تنگ ، اما برای   اینكه خوانندگان به اهمیت وجود امام غایب در جهان بینی تشیع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری كربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی كه با علامه طباطبائی داشته ، می پردازیم :" به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است كه رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، برای همیشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگی  ولایت را زنده و پابر جا می دارد ... تنها مذهب تشیع است كه نبوت را با حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - ختم شده می داند ، ولی ولایت راكه همان رابطه هدایت و تكمیل می باشد ، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند . رابطه ای  كه از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی كشف نماید ، بواسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد - صلوات الله علیهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولایت جانشینان وی ( به عقیده شیعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقیقتی است زنده كه هرگز نظ ر علمی نمی تواند او ر ا از خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید آری تنها مذهب تشیع است كه به زندگی این حقیقت ، لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است كه این حقیقت میان عالم انسانی و الوهی  ، برای همیشه ، باقی و پا برجاست " یعنی  با اعتقاد به امام حی غایب


صورت و سیرت مهدی ع
چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و كشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش كشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش كم گوشت و اندكی متمایل به زردی  - كه از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشكین . عضلاتش پیچیده و محكم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شكوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شكوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون كننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حكمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی   نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اكنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی  اكبر است . چون ظاهر شود ، به كعبه تكیه كند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احكام خدا را در سراسر گیتی جاری كند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی كند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاكیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حكومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا كه حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی  اگر حق كسی زیر دندان دیگری   باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون كشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حكومت مهدی ( ع ) حكومت جباران و مستكبران ، و نفوذ سیاسی   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مكه - قبله مسلمین - مركز حكومت انقلابی مهدی   شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ كند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی   ، باقی   نماند و دیگر هیچ سیاستی و حكومتی ، جز حكومت حقه و سیاست عادله قرآنی   ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام كند زمینی  نماند ، مگر آنكه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حكومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حكمت و علم بیاموزند ، تا آنجا كه زنان در خانه ها با كتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت كنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمركز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی   ، خردهای مردمان را به كمال رساند و فرزانگی  در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است كه خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی  بیمانند دست یابند . حتی   چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های  زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنكه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احكام مهدی ( ع ) و در حكومت وی ، سر سوزنی  ظلم و بیداد بر كسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان كه سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان كند و دادگری او همه جا را بگیرد .


شمشیر حضرت مهدی ع

شمشیر مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی   ،شمشیری است انتقام گیرنده از ستمگران و مستكبران . شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه جانیان در طول تاریخ است . درندگان متمدن آدمكش را می كشد ، اما بر سر ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد .
روزگار موعظه و نصیحت در زمان او دیگر نیست . پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری  از مردم نشنیدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و كشتند . اما در زمان حضرت مهدی   باید از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ع   آن قدر از ستمگران را بكشد كه بعضی گویند : این مرد از آل محمد ص نیست . اما او از آل محمد ( ص ) است یعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانیت است . از روایات شگفت انگیزی كه در مورد حضرت مهدی ع   آمده است ، خبری است كه از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در این روایت
حضرت باقر   ع   می گویند : " مهدی ، بر مركبهای پر صدایی ، كه آتش و نور در آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می كند " . و نیز در روایت امام محمد باقر   ع   گفته شده است كه بیشتر آسمانها ، آباد و محل سكونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، كه از مكتب ائمه طاهرین   ع استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت بطلمیوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلك ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین مطالبی از طرف پیامبر اكرم   ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غیب و علم خدائی امكان نداشته است


غیبت كوتاه مدت یا غیبت صغری
مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید   از سال 260ه. تا سال 329ه كه در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص كه افتخار رسیدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن می باشند كه به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروفند . نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید اسدی است . كه ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات كرد ، و در بغداد به خاك سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود . محمد بن عثمان : دومین سفیر و نایب امام ع   محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است كه در سال 305هجری وفات كرد و در بغداد بخاك سپرده شد .نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیك چهل سال بطول انجامید . حسین بن روح نوبختی : سومین سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود كه در سال 326هجری فوت كرد . علی بن محمد سمری : چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است كه در سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیك آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب كلینی است .همین بزرگان و عالمان و روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشكلات آنها بوسیله حضرت مهدی  ع بودند .


غیبت دراز مدت یا غیبت كبری و نیابت عامه
این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد ، و تاكنون ادامه دارد .این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است . در زمان نیابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده ای  به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی كه آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق كند ، نایب عام امام ع باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی  جامعه باشد در امر دین و دنیا . بنابراین ، در هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اكنون نیز ، كه دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی  كه دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار می گیرد و مردم به او مراجعه می كنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از حضرت مهدی ( ع ) . بنابراین ، اگر نایب امام ( ع ) در این دوره ، حكومتی را درست و صالح نداند آن حكومت طاغوتی است ، زیرا رابطه ای با خدا و دین خدا و امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمایی امام زمان   عجل الله فرجه   برای حفظ انتقال موجودیت تشیع و دین خدا ، باید همیشه عالم و فقیهی در راس جامعه شیعه قرار گیرد كه شایسته و اهل باشد ، و چون كسی  - با اعلمیت و اولویت - در راس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت باید مجتهدان و علمای  دیگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمركز قدرت دینی  او را كمك رسانند ، تا قدرتهای   فاسد نتوانند آن را متلاشی و متزلزل كنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدی ( ع ) - بسیار درد آور است ، ولی بهر حال - در این دوره آزمایش - اعتقاد ما اینست كه حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگی می كند ، روزی  كه " اقتضای تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حركتی   خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحید و آیین اسلامی  را عزت دوباره خواهد بخشید .


اعتقاد به مهدویت در دوره های گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دینهای دیگر مانند : یهودی ، زردشتی ، مسیحی و مدعیان نبوت عموما ، و دین مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان یك اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .


اعتقاد به حضرت مهدی  ( ع ) منحصر به شیعه نیست
عقیده به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوط به شیعیان و عالم تشیع نیست ،بلكه بسیاری از مذاهب اهل سنت( مالكی ، حنفی  ، شافعی و حنبلی و ... ) به این اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، این موضوع را در كتابهای فراوان خود آورده اند و احادیث پیغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حدیثهای متواتر و صحیح می دانند.

 

دعاى عَظُمَ الْبَلاَءُ
این دعاء حضرت صاحب الا مرعلیه السلام است كه تعلیم فرمود آنرا به شخصى كه محبوس بود پس خلاص شد

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ

خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و امید قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْكَ

و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شكوه بسوى تو است

الْمُشْتَكى وَعَلَیْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

و اعتماد و تكیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ

محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پیرویشان را بر ما واجب كردى و بدین سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً كَلَمْحِ

و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیك مانند

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِكْفِیانى

چشم بر هم زدن یا نزدیكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفایت كنید

فَاِنَّكُما كافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ

كه شمایید كفایت كننده ام و مرا یارى كنید كه شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ

الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ

همین ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

محمد و آل پاكیزه اش

 

دعاى امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
كفعمى در مصباح فرموده این دعاء حضرت مهدى صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِ است

  اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطّاعَةِ وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ

خدایا روزى ما كن توفیق اطاعت و دورى از گناه

وَصِدْقَ النِّیَّةِ وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ وَاَكْرِمْنا بِالْهُدى وَالاِْسْتِقامَةِ وَسَدِّدْ

و صدق و صفاى در نیت و شناختن آنچه حرمتش لازم است و گرامى دار ما را بوسیله هدایت شدن و استقامت و استوار كن

اَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ وَامْلاَْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ وَطَهِّرْ

زبانهاى ما را به درستگویى و حكمت و لبریز كن دلهاى ما را از دانش و معرفت و پاك كن

بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ وَاكْفُفْ اَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ

اندرون ما را از غذاهاى حرام و شبهه ناك و بازدار دستهاى ما را از ستم و دزدى

وَاغْضُضْ اَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ وَاسْدُدْ اَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ

و بپوشان چشمان ما را از هرزگى و خیانت و ببند گوشهاى ما را از شنیدن سخنان بیهوده

وَالْغیبَةِ وَتَفَضَّلْ عَلى عُلَماَّئِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصیحَةِ وَعَلَى الْمُتَعَلِّمینَ

و غیبت و تفضل فرما بر علماى ما به پارسایى و خیرخواهى كردن و بر دانش آموزان

بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ وَعَلَى الْمُسْتَمِعینَ بِالاِْتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ وَعَلى

به كوشش داشتن و شوق و بر شنوندگان به پیروى كردن و پند گرفتن و بر

مَرْضَى الْمُسْلِمینَ بِالشِّفاَّءِ وَالرّاحَةِ وَعَلى مَوْتاهُمْ بِالرَّاْفَةِ

بیماران مسلمان به بهبودى یافتن و آسودگى و بر مردگان آنها به عطوفت

وَالرَّحْمَةِ وَعَلى مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكینَةِ وَعَلَى الشَّبابِ

و مهربانى كردن و بر پیرانمان به وقار و سنگینى و بر جوانان

بِالاِْنابَةِ وَالتَّوْبَةِ وَعَلَى النِّساَّءِ بِالْحَیاَّءِ وَالْعِفَّةِ وَعَلَى الاْغْنِیاَّءِ

به بازگشت و توبه و بر زنان به شرم و عفت و بر توانگران

بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ وَعَلَى الْفُقَراَّءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ وَعَلَى الْغُزاةِ

به فروتنى و بخشش كردن و بر مستمندان به شكیبائى و قناعت و بر پیكار كنندگان

بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ وَعَلَى الاُْسَراَّءِ بِالْخَلاصِ وَالرّاحَةِ وَعَلَى الاُْمَراَّءِ

به یارى و پیروزى و بر اسیران به رهایى یافتن و آسودگى و بر زمامداران

بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ وَعَلَى الرَّعِیَّةِ بِالاِْنْصافِ وَحُسْنِ السّیرَةِ وَبارِكْ

به عدالت داشتن و دلسوزى و بر ملت به انصاف و خوش رفتارى و بركت ده

لِلْحُجّاجِ وَالزُّوّارِ فِى الزّادِ وَالنَّفَقَةِ وَاقْضِ ما اَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ

براى حاجیان و زائران در توشه و خرجى و به انجام رسان آنچه را بر ایشان واجب كردى از

الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَالرّاحِمینَ  

اعمال حج و عمرة بوسیله فضل و رحمت خودت اى مهربانترین مهربانان

 

دعاى الهِى بِحَقِّ مَنْ نَاجَاكَ

درمهج ذكر شده كه این دعاء حضرت حجّة علیه السلام است

اِلهى بِحَقِّ مَنْ ناجاكَ وَبِحَقِّ مَنْ

خدایا به حق هركه با تو راز گوید و به حق هر كه

دَعاكَ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَفَضَّلْ عَلى فُقَراَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ

تو را در صحرا و دریا بخواند تفضل فرما بر فقیران مؤ منین و مؤ منات

باِلْغَناَّءِ وَالثَّرْوَةِ وَعَلى مَرْضَى الْمُؤْمِنینَ والْمُؤْمِناتِ بِالشِّفاَّءِ

به توانگرى و ثروت و بر بیماران مؤ منین و مؤ منات به بهبودى یافتن

وَالصِّحَةِ وَعَلى اَحْیاَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِاللُّطْفِ وَالْكَرامَةِ

و تندرستى و بر زندگان مؤ منین و مؤ منات به لطف و بزرگوارى

وَعَلى اَمْواتُ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالْمَغْفِرَةِ وَالرَّحْمَةِ وَعَلى

و بر مردگان مؤ منین و مؤ منات به آمرزش و مهربانى و بر

غُرَباَّءِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ بِالرَّدِّ اِلى اَوْطانِهِمْ سالِمینَ غانِمینَ

غریبان مؤ منین و مؤ منات به بازگرداندن آنها به وطنشان بسلامتى و بهره مندى به حق

بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجْمَعینَ

محمد و آل او همگى

 

استغاثه به امام زمان عجَّ اللّه تعالى فرجه
سیّد علیخان در كلم طیّب فرموده این استغاثه ایست بحضرت صاحب الزّمان صلوات الله علیه هر جا كه باشى دو ركعت نماز بحمد و هر سوره كه خواهى بگذار پس رو بقبله زیر آسمان بایست و بگو:

سَلامُ اللّهِ الْكامِلُ التّاَّمُّ

سلام خدا بطور كامل

الشّامِلُ الْعاَّمُّ وَصَلَواتُهُ الدّاَّئِمَةُ وَبَرَكاتُهُ الْقاَّئِمَةُ التّاَّمَّةُ عَلى حُجَّةِ

و تمام و همه جانبه و عمومى و درودهاى ممتد و پیوسته و بركتهاى پابرجا و تام و تمامش بر حجت

اللّهِ وَوَلِیِّهِ فى اَرْضِهِ وَبِلادِهِ وَخَلیفَتِهِ عَلى خَلْقِهِ وَعِبادِهِ وَسُلالَةِ

خدا و ولى او در زمین و سایر كشورهایش و جانشین او بر خلق و بندگانش و نژاد پاك

النُّبُوَّةِ وَبَقِیَّةِ الْعِتْرَةِ وَالصَّفْوَةِ صاحِبِ الزَّمانِ وَمُظْهِرِ الاْ یمانِ

نبوت و باقیمانده عترت و (آن سرور) برگزیده یعنى حضرت صاحب الزمان و آشكاركننده ایمان

وَمُلَقِّنِ اَحْكامِ الْقُرْآنِ وَمُطَهِّرِ الاْرْضِ وَناشِرِ الْعَدْلِ فِى الطُّولِ

و یاددهنده احكام قرآن و پاك كننده زمین و گسترنده عدالت در درازا و پهناى

وَالْعَرْضِ وَالْحُجِّةِ الْقاَّئِمِ الْمَهْدِىِّ الاِْمامِ الْمُنْتَظَرِ الْمَرْضِىِّ وَابْنِ

زمین و حجت قائم مهدى آن امام منتظر پسندیده و فرزند

الاْئِمَّةِ الطّاهِرینَ الْوَصِىِّ بْنِ الاْوْصِیاَّءِ الْمَرْضِیّینَ الْهادِى

امامان پاكیزه و وصى فرزند اوصیاء پسندیده آن راهنماى

الْمَعْصُومِ ابْنِ الاْئِمَّةِ الْهُداةِ الْمَعْصُومینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا مُعِزَّ

معصوم فرزند امامان راهنماى معصوم سلام بر تو اى عزت بخش مردم

الْمُؤْمِنینَ الْمُسْتَضْعَفینَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا مُذِلَّ الْكافِرینَ

مؤ منى كه ناتوان و خوارشان شمرند سلام بر تو اى خواركننده كافران

الْمُتَكَبِّرینَ الظّالِمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ

سركش و ستمكار سلام بر تو اى مولاى من اى صاحب الزمان

السَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ

سلام بر تو اى فرزند رسول خدا سلام بر تو اى فرزند امیرمؤ منان

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ سَیِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ

سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا بانوى زنان جهانیان سلام

عَلَیْكَ یَا بْنَ الاْئِمَّةِ الْحُجَجِ الْمَعْصُومینَ وَالاِْمامِ عَلَى الْخَلْقِ

بر تو اى فرزند پیشوایان و حجتهاى معصوم و پیشواى بر خلق

اَجْمَعینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلایَةِ

همگى سلام بر تو اى سرور من سلام مخلصانه من به تو در ولایت و پیرویت

اَشْهَدُ اَنَّكَ الاِْمامُ الْمَهْدِىُّ قَوْلاً وَفِعْلاً وَاَنْتَ الَّذى تَمْلاَُ الاْرْضَ

گواهى دهم كه تویى آن پیشواى راه یافته چه در گفتار و چه در كردار و تویى آن بزرگوارى كه زمین را پر از

قِسْطاً وَعَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً فَعَجَّلَ اللّهُ فَرَجَكَ وَسَهَّلَ

عدل و داد كنى پس آنكه پر از ستم و بیدادگرى شده باشد پس از خدا خواهم كه شتاب كند در فرج تو و راه آمدنت را هموار

مَخْرَجَكَ وَقَرَّبَ زَمانَكَ وَكَثَّرَ اَنْصارَكَ وَاَعْوانَكَ وَاَنْجَزَ لَكَ ما

و زمان ظهورت را نزدیك و یار و یاورت را بسیار گرداند و آنچه

وَعَدَكَ فَهُوَ اَصْدَقُ الْقاَّئِلینَ وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا

به تو وعده فرموده درباره ات وفا كند زیرا كه او راستگوترین گویندگان است كه فرموده ((و ما خواستیم بر كسانى كه

فِى الاْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ

در زمین زبون شمرده مى شدند منت نهیم و ایشان را پیشوایانى كنیم و وارثانشان گردانیم )) اى سرور من اى صاحب

الزَّمانِ یَابْنَ رَسُولِاللّهِ حاجَتى كَذاوَكَذا (وبجاى كَذاوَكَذاحاجات خودراذكركند (

الزمان اى فرزند رسول خدا حاجتم این و این است

فَاشْفَعْ لى فى نَجاحِها فَقَدْ تَوَجَّهْتُ اِلَیْكَ بِحاجَتى لِعِلْمى اَنَّ لَكَ

پس شفاعت كن برایم در برآمدنش زیرا كه من با حاجت خویش به تو متوجه شده ام زیرا مى دانم كه

عِنْدَ اللّهِ شَفاعَةً مَقْبُولَةً وَمَقاماً مَحْمُوداً فَبِحَقِّ مَنِ اخْتَصَّكُمْ بِاَمْرِهِ

شفاعت تو به درگاه خدا پذیرفته و مقامت پسندیده است پس به حق همان خدایى كه شما را در كار خود مخصوص كرده

وَارْتَضاكُمْ لِسِرِّهِ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَ اللّهِ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَهُ سَلِ اللّهَ

و براى راز و سِرّش پسندیده و بدان مقامى كه شما در نزد خدا میان خود و او دارید كه از خداى

تَعالى فى نُجْحِ طَلِبَتى وَاِجابَةِ دَعْوَتى وَكَشْفِ كُرْبَتى

تعالى بخواهى من به خواسته ام برسم و دعایم اجابت شود و اندوهم برطرف گردد

و بخواه هر چه خواهى كه برآورده مى شود انشاء الله تعالى مؤ لف گوید: كه بهتر آنست كه در ركعت اوّل نماز این استغاثه بعد از حمد سوره اِنّا فَتَحْنا بخواند و در ركعت دویّم اذا جآءَ نَصْرُ اللّهِ .



سه دوره دوران زندگى امام زمان علیه السلام را مى توان به سه دوره تقسیم کرد: 1- دوره کودکى (از سال 255 تا سال 260). 2- دوره غیبت صغرى (از سال 260 تا 329). 3- دوره غیبت کبرى (از سال 329 هجرى قمرى شروع مى شود تا وقتى که فرمان و نهضت جهانى آن حضرت از طرف خداوند متعال صادر گردد). اخبار و روایات در این مورد بسیار است که براى آن حضرت دو غیبت خواهد بود، یکى کوتاه ، دومى طولانى ، در غیبت طولانى در غیبت صغرى (کوتاه ) خواص شیعه و نواب خاص آن حضرت با او تماس داشته اند، ولى در غیبت طولانى او، توده مردم از اقامتگاه او بى خبرند جز دوستان مورد اعتماد که متصدى خدمتگذارى از اقامتگاه او مى باشند، و طبق روایتى همواره سى تن از شیعیان و نزدیکان در حضور آن حضرت هستند که هر گاه عمر یکى از آنان بسر آمد یکى دیگر بجاى او تعیین مى شود. (85) و به گفته صاحب مستدرک ، مرحوم نورى رحمه اللّه اگر تقدیر نباشد که این سى نفر مانند خود امام زمان علیه السلام عمر طولانى داشته باشند در هر قرنى 30 نفر از مؤ منین پرهیزکار و بسیار سعادتمند، به سعادت خدمتگذارى و مصاحبت آن حضرت نائل مى شوند. (86) به هر حال این افراد همان اوتادند که در محضر آن حضرت به سر مى برند، اکنون درباره غیبت صغرى و کبرى به شرح کوتاهى مى پردازیم . چگونگى غیبت صغرى و نواب چهارگانه وضع زمان و عدم پذیرش مردم باعث شد که امام زمان علیه السلام از نظرها پنهان گردد، این پنهانى که از آن به عنوان غیبت ، یاد مى شود تا وقتى که مردم آماده شدند و شرایط ظهور مهیا گردید ادامه دارد. ولى طبیعى است که وقتى امام مردم غایب شد، مردم را به حال خود نمى گذارد، بلکه افرادى مخصوص را بین خود و مردم واسطه قرار مى دهد، وظیفه مردم هم این است که با کنجکاوى دقیق این افراد را بشناسند و تکلیف خود را از آنها بگیرند. بر همین اساس پس از آنکه امام زمان علیه السلام در سال 260 هنگام رحلت پدر بزرگوارشان ، از نظرها پنهان شدند (و غیبت صغرى به وجود آمد) تا نیمه شعبان سال 329 چهار نفر از علماء و فقهاء ربانى به ترتیب زیر از جانب آن حضرت تعیین شده و واسطه بین آن حضرت و مردم شدند: 2- محمد بن عثمان رحمه اللّه که 5 سال عهده دار نیابت خاص بود و در سال 305 درگذشت . 3 حسین بن روح رحمه اللّه که در شعبان سال 326 وفات کرد. 4- على بن محمد سمیرى رحمه اللّه که در نیمه شعبان سال 329 از دنیا رفت ، و امام به او دستور داد که دیگر کسى از جانشین خود نکند. از این وقت به بعد دوران غیبت کبرى (طولانى ) آغاز شد (دستور و توقیع امام (عج ) به چهارمین نائبش در کتاب اعلام الورى صفحه 417 و... آمده است ). غیبت کبرى که از نیمه شعبان سال 329 شروع شد تا هنگام ظهور حضرت مهدى علیه السلام ادامه دارد.(87)اینک پرسید که شیعیان در این زمان به چه کسى مراجعه کنند و وظائف دینى خود را از چه کسى بپرسند و به آن عمل کنند؟ پاسخ آنکه : خوشبختانه امام قائم (عج ) در این مورد مردم را به اطاعت از ولى فقیه فرا خوانده است اینجا است که مسئله معروف ((ولایت فقیه )) پیش مى آید و درباره آن اکنون اندکى توضیح مى دهیم . شرح کوتاهى درباره ولایت فقیه ولایت یعنى رهبرى و حکومت ، فقیه یعنى کسى که داراى شرایط استنباط احکام از ادله اسلامى باشد، به علاوه عادل و پرهیزکار نیز باشد. بنابراین ولى فقیه یعنى مرجع تقلیدى که شایستگى نیابت عام امام زمان علیه السلام را دارد، چنین فردى مى تواند به جانشینى از امام زمان علیه السلام زمام امور مردم را بدست گیرد، البته عقل و حتى آیات و روایات هم بیانگر این است که در میان افراد، اعلم موجودین تقدم دارند. درباره اصل ولایت فقیه دلائل فراوان داریم از جمله در روایت آمده است که رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم سه بار فرمود: ((خدایا جانشینان مرا مورد رحمتت قرار ده ، شخصى پرسید جانشینان شما کیانند؟ فرمود: آنانکه پس از من مى آیند، گفتار و سنت (روش و سیره ) مرا نقل مى کنند و پس از من آن را به مردم مى آموزند.)) اسحاق بن یعقوب رحمه اللّه گوید از عثمان بن سعد رحمه اللّه اولین نائب خاص امام زمان علیه السلام خواستم نامه اى به امام عصر(عج ) برساند. و در ضمن نامه پرسیدم در زمان غیبت به چه کسى مراجعه کنیم ؟ امام (عج ) با خط خودشان در پاسخ چنین مرقوم فرمود: (( ...و امام الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواة احادیثنا، فانهم حجتى علیکم و انا حجة اللّه ؛)) ... در حوادث به راویان احادیث ما مراجعه کنید که آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم بر شما)). (88) البته دلائل ولایت فقیه بسیار زیاد است در این باره به کتاب شریف ولایت فقیه امام خمینى رحمه اللّه مراجعه کنید. در احتجاج طبرسى آمده : امام عسکرى علیه السلام در ضمن حدیث ولانى فرمود: (( فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه ، حافظا لدینه مخالفا لهواه ، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه ، و ذلک لا یکون الا بعض فقهاء الشیعة لا جمیعهم ؛ )) ((هر کدام از فقهاء که نگهدارنده نفس خود از انحرافات و صبر انقلابى دارند و حافظ دین خود و مخالف هوى و هوس خود و مطیع فرمان خدایش باشد، بر عوام است که از وى تقلید کنند و چنین صفاتى را بعضى از فقهاى شیعه دارند، نه همه آنها.)) (89) با توجه به واژه ((تقلید)) که به معنى پیروى است ، مى فهمیم که امور مردم در زمان غیبت به فقهاء ربانى سپرده شده و آنها ولایت بر مردم دارند. این حدیث ، شرایط یک فقیه را که مى تواند جانشین امام زمان علیه السلام باشد بیان مى کند. از آنجا که توضیح این روایت خود کتاب مفصلى مى خواهد بطور خلاصه باید حکومتش بر مردم همانند حکومت امام على علیه السلام باشد، آنجا که برادرش عقیل ، که از گرسنگى رنگ بچه هاى او پریده شده و مطالبه کمک اضافى از بیت المال مى کند، آهن سرخ گداخته در دستش مى گذارد. (90) و آنجا که با خبر مى شود خلخال یک زن یهودى به دست دشمن از پایش در آمده سخت عصبانى مى شود. (91) و آنجا که مى بیند کارگزارانش به بیت المال تجاوز کرده اند و بنفع خویشاوندان برداشت کرده اند هر چند پسر عموى آن حضرت باشد نامه اى آتشین مى نویسد و به او اعتراض مى کند و از کار برکنارش مى سازد و مى نویسد: ((این تبعیض را از دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام هم نمى پذیرم .)) (92) و آنجا که مى بیند فرماندارش به میهمانى پولدارى رفته فریادش به اعتراض ‍ بلند مى گردد. (93) نامه هاى آن حضرت ، (که در نهج البلاغه آمده ) به استانداران و بخشداران و فرماندارانش گویاى این گونه حقائق است که نائب بر حق امام زمان علیه السلام رعایت مى کند. بنابراین ولایت فقیه همان دنباله امامت است . یعنى مجتهد اعلم به نیابت عام از امام زمان علیه السلام امور رهبرى امت را بدست مى گیرد. توضیح چند اشکال آنانکه از اسلام دل خوشى نداشتند و ندارند، و آنها که حسن نیت دارند ولى شناخت ندارند، شروع به ایراد تراشى به این مسئله که دنباله مساءله امامت است کرده اند. بیشتر این ایرادات بى اساس ، از آنان است که از اسلام مى ترسند، یعنى با تشکیل حکومت اسلامى منافع خود را در خطر مى بینند. وقتى که این ایرادات را بررسى مى کنیم برگشت همه آنها به این چهار ایراد است : 1- ولایت فقیه یک نوع حکومت روحانیت و انحصارطلبى است . 2- ولایت فقیه موجب استبداد و دیکتاتورى است . 3- ولایت فقیه با حاکمیت ملى سازگار نیست . 4- ولایت فقیه موجب تعدد مراکز قدرت و تصمیم گیرى مى شود. پاسخ این ایراد بطور فشرده در مورد اشکال اول : اولا ما مدعى نیستیم که ((ولى فقیه )) کلیه امور را باید در دست داشته باشد و لذا در قانون اساسى مصوب امام و امت بخصوص در اصل 110 اختیارات ولى فقیه را بطور فشرده بیان داشته است . ما نمى گوئیم ولى فقیه کلیه زمام امور قانون گذارى و قدرت اجرائى را بدست مى گیرد، تا گفته شود این یک نوع حکومت روحانیت و انحصارطلبى است بلکه ضمن آنکه مى بایست کلیه مناصب براى مشروع بودنش با اجازه یک حاکم شرع مطلق باشد، ولایت فقیه از هر گونه انحراف فکرى و مکتبى و انحراف در مسیر اجراء و پیاده نموده احکام جلوگیرى مى نماید. با توجه به اینکه در هر کارى باید به متخصص مراجعه کرد و با توجه به اینکه لباس و روحانى بودن دلیل آن نمى شود که در موارد حق از او پیروى نکنیم ، ما باید پیرو حق باشیم هر چند این حق از جانب روحانیت باشد. به اضافه اینکه باید به شرایط ولایت فقیه که در چه کسى هست توجه کرد نه به لباس او. در مورد اشکال دوم : ((ولى فقیه )) خودش غیر از اسلام ، نظرى ندارد، تا او را به استبداد راءى متهم کنیم ، صفت آگاه ((تخصص )) و عادل (درستکار) حاکى است که او در حفظ اسلام قدم برمى دارد، بنابراین اگر از این خط منحرف شد، خودبخود از این مقام بر کنار خواهد شد (با توجه به اینکه ملت مسلمان خواهان اجراى اسلام هستند نه غیر اسلام ). در مورد اشکال سوم : وقتى ملت ، مسلمان بودند، و در نهاد انقلابشان تشکیل حکومت اسلامى مى جوشید، و به عبارت دیگر انقلابشان ، انقلاب نان و آب و مسکن نبود بلکه انقلاب مکتبى بود (که البته در پرتو این مکتب نان و آب و مسکن نیز هست ) معناى آن این است که ملت ، حکومت اسلامى را با آنچه که در آن است مى خواهند، و روشن است که از مهمترین مقررات اسلام ، مسئله امامت و ولایت فقیه است ، پس به اراده ملت کاملا توجه شده است ، وانگهى وقتى که اکثریت ملت قانون اساسى را که در آن اصل ولایت فقیه آمده تصویب کردند، آیا معناى این مطلب این نیست که به آراء ملت احترام شده است ؟ با توجه به اینکه در مورد قانون اساسى کاملا به آراء ملت احترام و تکیه شده است و تشکیل مجلس شوراى اسلامى نیز مؤ ید این مطلب است . از طرفى اکثریت عملا به دنبال ((ولایت فقیه )) هستند، بنابراین در کجاى ولایت فقیه ضدیتى با حاکمیت ملت دیده مى شود؟! در مورد اشکال چهارم : وقتى که حکومت اسلامى و اعضاى حکومت اسلامى براساس یک قانون اساسى ، زیر نظر یک رهبر ((که ولى فقیه است )) باشد همه ارگانها در یک مسیر گام برمى دارند، دیگر تعدد مراکز قدرت لازم نمى آید. ما اقرار مى کنیم که در آغاز پیروزى انقلاب در بعضى از موارد بر اثر عواملى این اشکال وجود داشت ، علت این بود که هنوز آن هماهنگى اسلامى و هدف از حکومت اسلامى در میان نبود. ولى پس از تحقق حکومت تحت نظارت و رهبرى و ولایت فقیه ، حتما قدرتها و تصمیمها به یک مرکز برگشته و این اشکال برطرف خواهد شد. در اینجا اضافه مى کنم : چنین نیست که عده مخصوصى حکومت را بدست گرفته باشند بلکه همه مردم مسلمان حکومت را بدست گرفته اند، نهایت اینکه نماینده هاى آنها یعنى افراد مورد قبول اکثریت با همکارى ملت دست اندر کار شده اند، اگر یک اتومبیل را در نظر بگیریم ، این اتومبیل داراى دهها و صدها اعضا است که هر کدام در ساختمان و حرکت آن نقشى دارند، ولایت فقیه ، هم نقش دنده عوض کردن و هم نقش ترمز را دارد، تا هم آن را به حرکت در آورد و به مقصد برساند و هم هنگام خطر با نگهدارى آن ، خطرات را دفع و رفع نماید (البته از ذکر این مثال پوزش مى طلبم ) لازم به تذکر است که مساءله امامت و دنبال آن ولایت فقیه در بینش تشیع از اصول و ارکان دین است ، و در اصول دین هر کس خودش باید دلیل و شناخت داشته باشد و تقلید روا نیست . در اینجا این سخن را نیز اضافه مى کنیم که به حکم آیات و روایات از جمله : (( یا داود انا جعلناک خلیفة فى الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوى ؛)) ((اى داود ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادیم ، بنابراین ببین مردم به حق حکومت و قضاوت کن و از هوى و هوس پیروى مکن .)) (94) ولایت فقیه که دنباله روى از پیامبران و امامان (سلام اللّه علیهم اجمعین ) است ، مبانى آن براساس اصالت جامعه یا اصالت فرد و یا اصالت انسان نیست ، بلکه مبانى آن براساس اصالت ((اللّه )) است که امروز به صورت اسلام و قوانین اسلام متبلور شده است ، با توجه به اینکه با اجراى اسلام نیازهاى فردى و جامعه و انسانها تاءمین شده و همه را به سوى کمال و سعادت همه جانبه رهنمون مى سازد. سؤ ال : در ضمن بررسى روایات مربوط به حضرت مهدى علیه السلام آمده که امام صادق علیه السلام به مفضل رحمه اللّه فرمود: (( هر بیعت ، قبل از ظهور مهدى علیه السلام ، کفر، نفاق و تزویر است و لعنت بر بیعت شونده و بیعت کننده .)) (95) و از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمود: (( هر پرچم (برافراشته از رهبرى ) قبل از قیام مهدى علیه السلام طاغوت است .)) و بفرموده امام باقر علیه السلام :. ((صاحب آن پرچم طاغوت است .)) (96) آیا اگر ((ولى فقیه )) در زمان غیبت ، زمام رهبرى را بدست گیرد مشمول این گونه روایات نیست ؟! پاسخ : این روایات مربوط به آن رهبرانى است که مستقلا رهبرى امور را بدست مى گیرند، ولى در ولایت فقیه ، استقلال نیست ، بلکه نیابت به اذن عام حضرت مهدى (عج ) است ، چنانکه خود دلائل ولایت فقیه این مطلب را ثابت مى کند، و در حقیقت این پرچم و بیعت ، به عنوان نیابت و زمینه سازى براى ظهور آن حضرت مى باشد، و آن حضرت و امامان علیهم السلام دیگر هم چنین اجازه بلکه چنین تکلیف را به مردان فقیه شایسته داده اند


منتظران مهدی

صبورترین کلمه " انتظار "منتظرش بمانیم

 

دخترک با ناز به خدا گفت:
چطور زيبا می آفرينی ام و انتظار داری خود را براي همگان زیبا نكنم؟
خدا گفت:زيبای من! تو را فقط براي خودم آفريدم...
دخترك،پشت چشمی نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم
*خدا چادر را به دخترك هديه داد*
دخترك با بغض گفت:با اين؟ اينطور كه محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام كنی؟يعنی اسير اين چادر مشكی شوم ؟؟؟؟
خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسير نگاه های آلوده خواهی شد...هر چيز قيمتی را كه در دسترس همه نمی گذارند...تو جواهری...
دخترك با غم گفت:آخر...آخر،آن وقت ديگر كسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه كسی به من توجه می كند
خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام!
منم كه زود راضی مي شوم و نامم سريع الرضاست...
آدميان اند و هزاران نوع سليقه!
هرطور كه بپوشی و بيارايی،باز هم از تو راضی نمی شوند!

اصلا مگر تو فقير نگاه مردمی؟


برادرم!

با آزاد گذاشتن نگاه و اعتنا به جلب توجهات ،

دلیل بی حجابی خواهرت نشو .



 

مشهورترین دعای ما یا مهدیست


 فرمانده و مقتدای ما یا مهدیست

اینجا همگی به نام او می‌گذرند
 

اسم شب کوچه‌های ما یا مهدیست

 

 

 

 

گفته بودم چو بیائی غم دل با تو بگویم


 چه بگویم ! غمم از دل برود چون تو بیائی